سفرنامه

ساخت وبلاگ
دقیقاً بیست سال پیش و بعد از تموم شدن سربازیم بود که تصمیم برا رفتم به رادیو جدی تر از همیشه بود. هم کلاسیای با برنامه ام، داشتن فوق می خوندن. جدی تراشون ازدواج هم کرده بودن و با برنامه های جدی شونم علاوه بر این دو کار منتظر بدنیا اومدن بچشون بودن. حالا وسط این همه برنامه و جدیت من هنوز نمی دونستم کجای جهان ایستاده ام و تکلیفم با خودم معلوم نبودتو اون بلاتکلیفی مطلق به اصرار چند تا از دوستام و به کمک پسرخاله ام، مجیدو یه آدم دم کلفتی تو صدا و سیما، راهی برا دادن تست صدا تو رادیوهای مختلف بجز رادیوهای بیگانه پیدا کردم که به لطف الله جواب همه شون منفی از آب در اومد. البته به لطف همون آشنای دم کلفتی و اعتماد بنفس کاذبی که پیدا کرده بودم تا گویندگی شبکه خبر هم پیش رفتم. بعد از ظهر یک روز گرم تابستون خبر آفیش شدن اون روزم رو شنیدم و خیلی سریع باید خودمو می‌رسونم تلویزیون. خسروی شبکه خبر به محض دیدنم بهم گفت:پس کو کُتِت؟من: مگه قرار نیست تست صدا ازم بگیرین. کت دیگه لازم نیست کهاون: کی پارتیت بوده که اینجوری اومدی شبکه خبر؟من وسط اون همه آدم اتو کشیده شیک پوش پر استرس، خیلی ریلکس جوابشو دادم: پارتی ندارم. رفته بودم رادیو گفتن صدات خیلی خوبه فرستادنم اینجا که شمام یه تست ازم بگیریوقتی بر خلاف بقیه اون آدمای شیک پوشی که با خوش و بش می فرستادشون جلوی دوربین از سر اکراه و بی میلی متن رو سپرد به من، می‌دونستم، توی اون دستگاه عریض و طویل جایی برا من نیست، پس منم اونجوری که دوست داشتمخوندمش + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۳/۰۱/۰۴ساعت &nbsp توسط امین بینش پژوه  |  سفرنامه...
ما را در سایت سفرنامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeshon بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:02